کد مطلب:141779 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

سعید بن عبدالله حنفی
«سعید» فرزند «عبدالله حنفی» است. او از محترمان و مردی شناخته شده از اهالی كوفه است كه به شجاعت و عبادت نیز شهرت داشت. سیره نویسان و تاریخ نگاران، نوشته اند هنگامی كه خبر مرگ معاویه به مردم كوفه رسید، شیعیان گرد هم آمدند و نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشتند كه در وهله اول نامه توسط «عبدالله بن وال» و «عبدالله بن سبع» و مرتبه دوم توسط «قیس بن مسهر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و بار سوم توسط «سعید بن عبدالله حنفی» و «هانی بن هانی» ارسال شد. نویسندگان نامه ای كه توسط سعید ارسال شد، عبارت بودند از: «شبث بن ربعی، حجار بن أبجر، یزید بن حارث، یزید بن رویم، غزرة بن قیس، عمرو بن حجاج و محمد بن عمیر».

نوشته بزرگان كوفه به امام علیه السلام چنین بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد؛ البته مرغزار، سبز و میوه ها رسیده است، هرگاه خواستید به سوی سپاهی آراسته و آماده (كه در خدمت شما است) گام پیش نهید». [1] .

امام به محض دریافت نامه ی آنها، نامه ای را توسط سعید و هانی از مكه به كوفه ارسال فرمودند. نوشته امام چنین بود:


«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد؛ سعید و هانی نامه شما را به من رسانیدند، در حالی كه آخرین كسی هستند كه بر من نامه آورده اند. من همه ی آن داستانی را كه بیان و یادآوری كرده اید فهمیدم اكثر شما گفته بودید كه ما امامی نداریم پس تو (به سوی ما) رو كن، امید است خدای تعالی بین شما و ما بر هدایت و حق جمع كند. بنابراین، برادر و پسر عمو و مورد اعتماد از اهل بیتم، - مسلم بن عقیل - را به سوی شما می فرستم. از او خواسته ام كه برای من از حال شما، امر شما و دیدگاه هایتان بنویسید. اگر او بر من نوشت كه همه شما همراه و نیز صاحبان فضل و اندیشه بر آن چه نوشته و فرستاده اید اتفاق نظر دارند، به زودی به سوی شما - انشاء الله - خواهم آمد. پس به جانم قسم، امام نیست مگر كسی كه خود عامل به كتاب باشد و به قسط عمل نماید، و حق را بپردازد و خویشتندار برای خداوند متعال باشد. والسلام. [2] .

امام نامه را توسط «سعید» و «هانی» به سوی اهل كوفه فرستاد و سپس مسلم را همراه قیس و عبدالرحمن به سوی آنها گسیل داشت. [3] .

درسی كه می توان گرفت: چند نكته:

1. امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل را برادر خود خطاب فرموده اند؛

2. امام حسین علیه السلام مقام امام را در چند ویژگی بیان فرموده اند:


الف. امام خود اهل عمل و عامل به قرآن و قسط و عدل است؛

ب. امام حق را می پردازد؛

ج. امام در راه خدا خویشتندار است.

این همه، گویای تقوای عملی اوست. پس باید در عمل بكوشیم تا به امام نزدیك شویم.


[1] «بسم الله الرحمن الرحيم. اما بعد، فقد اخضر الجناب و اينعت الثمار و طمت الجمام فان شئت فاقدم علي جند لك مجندا». الارشاد، ج 2، ص 38؛ تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 353.

[2] بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد، فان سعيدا و هانيا قدما علي بكتبكم، و كانا آخر من قدم علي من رسلكم، و قد فهمت كل الذي اقتصصتم، و ذكرتم. و مقالة جلكم انه ليس علينا امام فاقبل لعل الله ان يجمعنا بك علي الهدي و الحق و قد بعثت اليكم اخي، و ابن عمي، و ثقي من اهل بيتي، مسلم بن عقيل و امرته ان يكتب الي بحالكم و امركم و رأيكم، فان بعث الي انه اجمع رأي ملئكم و ذوي الفضل و الحجا منكم علي مثل ما قدمت به علي رسلكم و قرأت في كتبكم اقدم و شيكا ان شاء الله. فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله، والسلام». الارشاد، ج 2، ص 39؛ تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 353.

[3] ابصار العين، ص 217-216.